وبلاگ شخصی جابر جعفری

وبلاگ شخصی جابر جعفری

سلام بازدید کننده گرامی به وبلاگ شخصی جابر جعفری خوش آمدید این وبلاگ جهت انتشار پستهای شخصی اینجانب با موضوعات متنوع و گاها انتشار مهمترین رویدادهای زادگاهم شهر کارچان ایجاد گردیده است قبلا از حسن توجه شما کمال تشکر را دارم
وبلاگ شخصی جابر جعفری

وبلاگ شخصی جابر جعفری

سلام بازدید کننده گرامی به وبلاگ شخصی جابر جعفری خوش آمدید این وبلاگ جهت انتشار پستهای شخصی اینجانب با موضوعات متنوع و گاها انتشار مهمترین رویدادهای زادگاهم شهر کارچان ایجاد گردیده است قبلا از حسن توجه شما کمال تشکر را دارم

نمیخواهم بمیرم شعری از زنده یاد فریدون مشیری


نمی خواهم بمیرم. از زنده یاد فریدون مشیری.

نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت؟
کجا باید صدا سر داد؟
در زیر کدامین آسمان،
روی کدامین کوه ؟
که در ذرات هستی رَه بَرَد توفان این اندوه.
که از افلاک عالم بگذرد پژواک این فریاد!
کجا باید صدا سر داد؟
فضا خاموش و درگاه قضا دور است.
زمین کر، آسمان کور است.
نمی خواهم بمیرم، با که باید گفت؟
اگر زشت و اگر زیبا,
اگر دون و اگر والا.
من این دنیای فانی را,
هزاران بار از آن دنیای باقی دوستتر دارم.
به دوشم گرچه. بار غم توانفرساست,
وجودم گرچه گردآلود سختی هاست,
نمی خواهم از اینجا دست بردارم!
تنم در تار و پود عشق انسانهای خوبِ نازنین بسته است.
دلم با صد هزاران رشته، با این خلق,
با این مهر، با این ماه,
با این خاک با این آب ...
پیوستست.
مراد از زنده ماندن، امتداد خورد و خوابم نیست,
توان دیدنِ دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست.
هوای همنشینی با گل و ساز و شرابم نیست.
جهان بیمار و رنجور است.
دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست,
اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردیست.
نمی خواهم بمیرم، تا محبت را به انسانها بیاموزم.
بمانم تا عدالت را برافرازم، بیفروزم.
خرد را، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم,
به پیش پای فرداهای بهتر گل برافشانم.
چه فردائی، چه دنیائی!
جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نور است ...
نمی خواهم بمیرم، ای خدا!
ای آسمان!
ای شب!
نمی خواهم.
نمی خواهم.
نمی خواهم.
مگر زور است؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.