وبلاگ شخصی جابر جعفری

وبلاگ شخصی جابر جعفری

سلام بازدید کننده گرامی به وبلاگ شخصی جابر جعفری خوش آمدید این وبلاگ جهت انتشار پستهای شخصی اینجانب با موضوعات متنوع و گاها انتشار مهمترین رویدادهای زادگاهم شهر کارچان ایجاد گردیده است قبلا از حسن توجه شما کمال تشکر را دارم
وبلاگ شخصی جابر جعفری

وبلاگ شخصی جابر جعفری

سلام بازدید کننده گرامی به وبلاگ شخصی جابر جعفری خوش آمدید این وبلاگ جهت انتشار پستهای شخصی اینجانب با موضوعات متنوع و گاها انتشار مهمترین رویدادهای زادگاهم شهر کارچان ایجاد گردیده است قبلا از حسن توجه شما کمال تشکر را دارم

دانلود مستندی درباره آخرین دستاوردهای علم پزشکی برای نابینایان

با سلام و با آرزوی بهترین آرزوها برای شما بازدید کننده گرامی در خدمت شما هستم با دانلود یک مستند از جدیدترین دستاوردهای پزشکی برای نابینایان در این مستند ابتدا با جدیدترین دستاورد علم پزشکی برای نابینایان آشنا شده و در ادامه جدیدترین ابزارها و لوازم تولید شده برای نابینایان خدمت شما معرفی میگردد علاقه مندان برای دانلود این مستند با حجم 161 مگابایت

از اینجا

برای دانلود اقدام بفرمایید

منبع:http://gooshkon.ir

زنان باید به چه مردانی اعتماد نکنند

با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی یکی از سوالات رایج در ذهن خانومها چه خانومهای متاهل و چه در آستانه ازدواج اینست:که یک مرد خوب باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا بتوان در زندگی به او تکیه کرد.من به گونه ای دیگر این سوال را مطرح کرده و بدان پاسخ خواهم داد.یک مرد خوب و ایده آل باید کدام ویژگیهای رفتاری و  خصلتهای ناپسند را نداشته باشد تا بتوان در زندگی به او تکیه کرد.مشاهده میفرمایید که نداشتن ویژگیهای بد در هر انسانی چه مرد چه زن سبب دور شدن از خصلتهای بد اخلاقی و به دنبال آن کسب اخلاق نیکو میگردد.پس خانومها محترم توجه داشته باشند به مردانی که ده ویژگی زیر را دارا هستند اعتماد نکرده و از آنها دوری کنند.

۱٫ بازی کننده
این مرد دوست دارد با عشق بازی کند. از نظر او همه چیز از جمله شما بازی هستید. اگر او در تمام اوقات با احساسات شما بازی می کند ، این مرد غیر قابل پیش بینی
و غیر قابل اعتماد است.

۲٫ بی اعتماد
اگر شما مردی را یافته اید که به طور مداوم از همه کارهای شما کوه می سازد ، اصلا به شما اعتماد ندارد ، همیشه کاری می کند که شما احساسات خود را نشان ندهید
تا همه چیز بر وفق مراد خودش باشد.

۳٫ پول پرست
مردی که فقط در فکر پول شماست. عشق شما برای او مفهومی ندارد. او از شما درباره موضوعات شخصی از جمله موقعیت مالی تان زیاد سوال می پرسد. انتظار دارد همیشه
برای او هدیه خریداری کرده و پول خود را برای وی خرج کنید.

۴٫ زن باز
مردی زن باز است که نمی تواند به یک نفر وفادار باشد حتی اگر بخواهد و مرتب با دختران جدیدی آشنا می شود. اگر این مرد مرتب به شما خیانت کند شکی نیست که شما
با یک مرد زن باز رو به رو شده اید.

۵٫ متجاوز
بدرفتاری چه از لحاظ زبانی وچه فیزیکی قابل تحمل نیست. شما حق دارید که از او توقع احترام به خود را داشته باشید. هیچ توجیحی وجود ندارد که او با شما بدزبانی
و بدرفتاری کند. دور این مرد را باید خط بکشید.

۶٫ ترسو و بزدل
مرد سست عنصری که از داشتن یک رابطه جدی سر باز زده و می هراسد. او مرتب بر ضد ازدواج و روابط جدی حرف زده و یا وقتی شما در مورد آینده با وی حرف می زنید موضوع
صحبت را عوض می کند.

۷٫ خود پسند
آیا او از آن دسته مردانی است که بیش از شما خرید می کند؟ او مرتب از سر و وضع شما شکایت می کند؟ آیا او مرتب ظاهرش را در آینه و حتی بر روی قاشق چک می کند؟
خب اگر به تمام این سوالات جواب آری داده اید، ممکن است شما با مردی خود پسند رو به رو شده باشید. این مرد در بلند مدت این احساس را به شما می دهد که گویی با
یکی از دوستان دختر خود طرف هستید.

۸٫ همیشه من درست می گویم!
این مرد مرتب سعی می کند شما را سر کوب کرده و نشان دهد که او همیشه بهتر از شماست.او با شما مانند یک کودک نوپا رفتار می کند. مگر اینکه شما به دنبال یک پدر
باشید وگرنه باید به این مرد که مرتب می گوید من درست می گویم جواب رد بدهید.

۹٫ منحرف جنسی
این مرد به هیچ چیز جز صمیمیت جنسی و فیزیکی نمی تواند نگاه کند و به شما تنها به عنوان یک ابزار جنسی می نگرد.

۱۰٫ پسر کوچولوی مامان!
این مردی است که مادرش تمام دنیای او را شکل می دهد. او همیشه تنها با مادرش مشورت می کند ، به نظر بامزه می رسد نه؟ ولی شما به دنبال ارتباط با یک فرد بالغ
هستید نه پسر کوچولوی همیشگی مامان !
همیشه به خاطر داشته باشید تمام افراد دنیا اشخاص خوبی محسوب نمی شوند. یک ارتباط بد می تواند سالهای زیادی از عمرتان را هدر دهد . بنابراین چشمان خود را در
انتخاب مرد شایسته خوب باز کنید.

دلنوشته امروز پنجشنبه نوزده آذر 1394


سلام امروز پنجشنبه نوزدهم آذر سال 1394 ساعت سه بعد از ظهر است که من این مطالب را می نگارم امروز داشتم ایمیلم را چک میکردم به اشعار زیبایی برخوردم با خود گفتم آنها را درین نوشتار منتشر کنم شاید رد پای کسی به اینجا افتاد شاید این شعر ها برای او هم جالب باشد و حرف دلش را بگوید از چیزهایی بگوید که بیان آن گاهی جز با یک یا چند بیت شعری میسر نباشد.

ساعتش را درست یادم نیست:
روزی از راه آمدم اینجا ساعتش را درست یادم نیست
دیدم انگار دوستت دارم ، علتش را درست یادم نیست
چشم من از همان نگاه نخست با تو احساس آشنایی کرد
خنده ات حالت عجیبی داشت حالتش را درست یادم نیست
هی به عکست نگاه میکردم زیر چشمی و در خیال خودم
می زدم بوسه ها به پیشانی ت ، لذتش را درست یادم نیست
آن شب از فکر تو میان نماز ، بین آیات سوره ی توحید
لَم یَلد را ، یَلد وَلم خواندم! رکعتش را درست یادم نیست
باورش سخت بود و نا ممکن که دلم بوی عاشقی می داد
پیش از اینها همیشه تنها بود مدتش را درست یادم نیست
خواب تو خواب هر شبم شده بود راه تعبیر آن سرودن شعر
جای من یک نفر کنار تو بود صورتش را درست یادم نیست
مانده بود از تمام خاطره ها شاعری در میان آیینه...
اسم او بهار بود اما شهرتش را درست یادم نیست!...


تو کیستی:

تو کیستی که پراکنده در هوای منی
تنیده ای به وجودم ولی سوای منی

کجای زمزمه هایم،کجای حادثه ای؟
کجا بجویمت ای جان،که ناکجای منی

گره زدی به نگاهت کلاف چشم مرا
به این گره زدنت هم گره گشای منی

درین هجوم سیاهی که ماه پیدا نیست
چه باکم از بیراهه؟که روشنای منی

کسی شبیه تو درمن،مرا به دریا برد
رسیده ام به یقین:این که ناخدای منی

سوال کرده ام عمری:چرا...چرا...و اینک
تویی که پاسخ صدها چرا چرای منی

ولی سوال بدون جواب مانده ی من:
تو ای غریبه که هستی که آشنای منی

درد درویشی:

مست چشمانت نبودن کار آسانی که نیست
جنبه میخواهد،ولی این درد درمانی که نیست

میتوانم جان دهم در راه چشمانت ولی
در رهت قبلا فنا گشتم،دگر جانی که نیست

صد قسم دادم به چشمانت نظر بر ما کنی
در دل عاشق کشت انصاف و ایمانی که نیست

در خیالاتم برایت شعر میگفتم مدام
روی فرش قرمزی بر روی ایوانی که نیست

گفتمت با قلب ما بازی نکن،عشوه مکن
من ندانستم تورا در سینه وجدانی که نیست

چین مزن پیشانی ات دنیا ز حالم با خبر
درد درویشی دگر اسرار پنهانی که نیست


بیش از تمامی اینها:

بیش از تمام رنگهایت رنگ کاشی را...
بیش از تمام لحظه ها وقتی تو باشی را...

روزی زنی در عهد شاه عباس عاشق کرد
سرپنجه های روح یک معمارباشی را

آنوقت شعر و رنگ و موسیقی به هم آمیخت
پوشاند اسلیمی تن عریان کاشی را

حالا دوباره اصفهان آبستن است ای عشق!
تندیس زیبایی که از من می تراشی را

روح مرا سوهان بکش، چکش بزن بشکن
بیرون بریز از من هواها را حواشی را

حل کن مرا ای عشق! ای تیزاب افسونگر!
ذرات جانم تشنه هستند این تلاشی را!

...
از نغمه ها آوازهای زنده رودت را...
بیش از تمام رنگهایت رنگ کاشی را...

از ماه تا ماهی

#پانته_آ_صفائی


زمستان:

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را

ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد
زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را

به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید
که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را

به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را

طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید
که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را

به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را

به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را

نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را

به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را

به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم
که روزی سفره خواهد شد شکم این اژدهایان را

به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت
چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را

حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس
که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را

(شهریار)