روز والنتاین یا روز عشاق در فرهنگ مسیحی سدههای میانه و سپس فرهنگ مدرن غربی روز ابراز عشق است.
این مناسبت هر سال در روز ۱۴ فوریه (۲۵ بهمنماه و بعضی سالها ۲۶ بهمنماه) در سراسر جهان برگزار میشود.
سابقهٔ تاریخی روز والنتین به جشنی که به افتخار قدیس والنتین در کلیساهای کاتولیک برگزار میشد، باز میگردد.
روز والنتین برگرفته از سنن روم باستان و مسیحیت میباشد.
این ابراز عشق معمولاً با فرستادن کارت والنتین یا خرید هدایایی مانند گل سرخ انجام میشود.
افسانه والنتین
والنتین قدیس و مریدانش
تاریخچه کامل و دقیق والنتین در دست نیست و آنچه از پیشینه این روز میدانیم با افسانه درآمیختهاست.
امروزه کلیسای کاتولیک به این نتیجه رسیدهاست که حداقل سه قدیس به نام والنتین یا والنتیوس وجود داشتهاند که همگی به قتل رسیدهاند،
به همین دلیل چندین افسانه سعی در بازگوئی تاریخچه این آئین دارند.
طبق یک افسانه مشهور در سده سوم میلادی، در روم باستان در دوران فرمانروایی کلاودیوس دوم کشیشی به نام والنتین میزیسته است.
کلودیوس عقیده داشت مردان مجرد نسبت به آنانی که همسر و فرزند دارند سربازان جنگجوتر و بهتری هستند.
از این رو ازدواج را برای مردان جوان امپراتوری روم قدغن میکند. والنتین معتقد بود که این حکم ناعادلانه است؛ لذا مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان
جاری میکرد.
هنگامی که کلاودیوس این امر را دریافت، والنتین را به مرگ محکوم کرد.
افسانه دیگر میگوید شاید کشیش والنتین به علت نجات دادن و فراری دادن مسیحیان از آزار و شکنجه رومیان کشته شده باشد.
مطابق یک افسانه، کشیش والنتین خود عاشق دختر زندانبانش شده و نخستین کارت والنتین را خود او قبل از مرگش برای آن دختر فرستاد و در آن نوشت «از طرف والنتین
تو».
پیشینهٔ تاریخی
کشیش والنتاین احتمالاً زمانی حدود سال ۲۷۰ میلادی به قتل رسیدهاست.
در حالی که برخی بر این نظر هستند که روز والنتین، سالگرد مرگ یا به خاکسپاری والنتین است، گروه دیگر معتقدند کلیسای کاتولیک به منظور مسیحی سازی یک سنت باستانی
و مشرکانه لوپرکالیا که در روم مرسوم بوده، این تاریخ را برگزیدهاست.
تا اواخر قرن پنجم میلادی در امپراتوری روم جشن لوپرکالیا به مناسبت باروری برگزار میشد. در سال ۴۹۸ میلادی، پاپ ژلازیوس یکم برگزاری جشن لوپرکالیا را ممنوع
کرد.
وی روز ۱۴ فوریه را به عنوان روز والنتین اعلام کرد، تا با اعمال مشرکانه مقابله کند.
در سدههای میانه اروپا، بخصوص در انگلستان و فرانسه، والنتین یکی از محبوب ترین قدیسان بودهاست. بخصوص همزمانی شروع جفت گیری پرندگان با روز والنتین، این
باور را که روز والنتین به واقع، روز عشاق است، تشدید کرد.
قدیمی ترین یادبود والنتین که امروز در دست میباشد، مربوط به چارلز دوک اورلئان است.
وی که در پی شکست در نبرد آزینکورت در برج لندن زندانی بود نامهای را در سال ۱۴۱۵ برای معشوقهاش نوشت که اکنون در مجموعه دستنویسهای کتابخانه بریتانیایی
نگهداری میشود.
شهرهای منسوب به والنتین قدیس
بر اساس باورهای کنونی، بقایای والنتین قدیس که در سده ۱۹ میلادی در قبرستانی باستانی در ایتالیا کشف شد هماکنون در سه شهر رم، دوبلین و گلاسگو نگهداری میشود.
بخشی از این بقایا پس از انتقال به یک تابوت طلایی توسط پاپ گرِگوری شانزدهم به کلیسای کاتولیک وایت فرایر در دوبلین پایتخت جمهوری ایرلند اهدا شد.
بخش دیگری از این بقایا که گفته میشود شامل استخوانهای والنتین قدیس است توسط یک خانواده متمول فرانسوی در سده نوزدهم به کلیسای فرانسیس مقدس در شهر گلاسگو
در اسکاتلند منتقل شد.
خارج از حلقههای مذهبی از مردم
عادی کمتر کسی از وجود این بقایا در شهر اطلاع داشت تا اینکه در سال ۱۹۹۹ تصمیم به انتقال این بقایا به کلیسای دیگری به نام The Blessed John Duns Scotus گرفته
شد. این اقدام توجه گستردهٔ رسانهها و به طبع آن عموم مردم را به دنبال داشت بهطوری که شهر گلاسگو به خاطر میزبانی والنتاین قدیس «شهر عشاق» لقب گرفت و از
سال ۲۰۰۲ این شهر در روز والنتین میزبان فستیوالی به نام «فستیوال عشق» میباشد.
رسوم والنتین
از هدایای مرسوم در این روز هدایای شکلاتی را میتوان نام برد.
در کشورهای اروپایی و آمریکائی دادن شکلات به عنوان هدیه روز والنتین از شهرت خاصی برخوردار است.
تزئین شکلات و پختن انواع آن نیز از آداب این روز به شمار میرود.
در دیگر فرهنگها
برخی بر آنند که والنتین فراتر از سنتی غربی است که پیش از این در بسیاری کشورهای جهان موجود بودهاست.
در کشور چین، روزی مشابه والنتین موجود است که تحت عنوان «شب هفتها» نامیده میشود.
برابر با افسانهای چینی، پسر گاوچران و دختر بافنده، در هفتمین روز هفتمین ماه از تقویم قمری در آسمان با یکدیگر ملاقات کردند.
آخرین «شبِ هفتها» در ۳۰ اوت ۲۰۰۶ بود. روایتی دیگر از این روز با اندکی تفاوت نسبت به چین، در ژاپن نیز موجود است که از آن به عنوان «تاناباتا» یاد میگردد
و برابر با هفتم ژوئیه تقویم خورشیدیست.
در کشور مصر، روز عشق دیگری موجود است که برابر با ۴ نوامبر هر سال است.
در کره جنوبی، در ۱۱ دسامبر هرسال، روزی تحت عنوان «روز پِپِرو» موجود است که در آن زوجهای جوان هدایایی به یکدیگر تقدیم میکنند.
در ایران باستان دو جشن از جهاتی با والنتین مشابهت داشته است. یکی جشن مهرگان که در شانزدهم مهر ماه برگزار میشده و در آن مردم به یکدیگر هدیه میدادهاند
و دیگر جشن اسفندگان یا سپندارمذگان بوده که پنجم اسفند برگزار میشده و مردان به همسران خود هدیه داده و از آنها تجلیل میکرده و بر تخت مینشاندهاند.
ایران
در ایران از سال ۱۳۸۹ تولید انواع پوستر، بروشور، جعبه و کارتهای تبلیغاتی با نمادهای قلب، نیم قلب، گل رز قرمز و هر گونه فعالیتی مبنی بر اطلاعرسانی در این
روز ممنوع است و از سوی مراجع قانونی با واحدهای متخلف برخورد قانونی میشود.
گروهی دیگر به جای آن جشن اسفندگان را که برگرفته از آیینهای ایرانی است و در روز پنجم اسفند زرتشتی (اسفندروز از اسفندماه) برگزار میشود، را به جای والنتین
پیشنهاد میکنند.
اسفندیار اختیاری، نماینده زرتشتیان دوره هشتم مجلس شورای اسلامی جشن مهرگان را روز عشق حقیقی و واقعی در فرهنگ ایرانی میداند و به نظر وی مردم باید به جای
والنتین این روز را زنده کنند.
با این وجود این روز در میان جوانان ایرانی محبوب است و آن را گرامی میدارند.
عربستان سعودی
در عربستان سعودی فروش محصولات مربوط به روز والنتین مانند گل رز در سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۸ ممنوع شد و پلیس مذهبی این کشور از مغازه داران خواست تا چنین چیزهایی را
به فروش نرسانند.
مالزی
در مالزی برخی مقامات حکومتی و مذهبی بهدلیل آنچه که «نامتناسب بودن» این جشن با فرهنگ مسلمانان آن کشور میدانند، با بهراهاندازی کمپین ضد ولنتاین، تلاش
کردهاند مردم را از برگزاری مراسم روز ولنتاین نهی کنند.
در چند ایالت مالزی، مقامات در صدد وضع قوانینی هستند که مانع از برقراری رابطهٔ جنسی ـ پیش از ازدواج ـ میان دخترها و پسرهای مجرد در هتلها شوند.
اما همهٔ مردم آن کشور با مواضع ضد ولنتاین حاکمان آن کشور موافق نیستند و برخی برگزاری این جشن را بیضرر میدانند.
--
1.
بوسه هایت
بهشت را معنا می دهند
دستهایت
دور دست آرامش را
حلقه میکنند بر تنم
نفسهایت
عشق را معطر میکنند
و آغوشت
"پرمحتواترین خلاصه ی دنیاست...
2.
بوسه ،
آنـاتـومـی آدم را بـه هـم مـی ریـزد
تـو را کـه مـی بـوسـم
مـن بـال در مـی آورم
3.
از لبانت، بله میخواهم بده
جام را پیوسته میخواهم بده
یک نظر دیدم دلم آتش گرفت
شرح غم را سینه میخواهم بده
گفته بودی ماه من آخر شوی
خویش را آیینه میخواهم بده
چوب خط بر روزهایم میکشم
یک شب آدینه میخواهم بده
اشک شوقت مایه امید ماست
بس لب پر خنده میخواهم بده
دست در زلف تو آرامم کند
موی تو آشفته میخواهم بده
هر نفس هر لحظه میگویم دلا
از لبانت، بله، میخواهم بده
4.
لب های تورا می چشم و می روم از حال
ای یاد تو در لوح دل من همه احوال
در خواب به آغوش خودم می کشمت باز
هرچند که دوری ز من و این دل بدحال
جایی مرو بی من که شوم نا خوش از این کار
در مهر و محبت به دل من مکن اهمال
5.
مرا یک بوسه مهمان کن
کسی فهمید، کتمان کن
من از این عاشقی مستم
بیاور لب، دو چندان کن
شبم بی تو غم انگیز است
بیا شب را تو خندان کن
چو ماهی در شب تارم
بتاب و دل چراغان کن
چرا از من گریزانی؟
بیا! کم دیده گریان کن
" تو را من دوست می دارم "
بیا این را تو اذعان کن
بیا و با تب عشقت
مرا درگیر هذیان کن
شدم کافر به چشمانت
مرا با دین و ایمان کن
6.
اخم تو با چشم من بگذار واویلا کند
تق تق ساز النگویت دلم را وا کند
کوزه هم بر روی شانه گیس بافت تا کمر
برکه برکه ماه را با تو شب یلدا کند
تو از آن آیینه ترسیدی که خود را بنگری
انعکاس سحر جادوی تو را رسوا کند
دایره در بین دستانت چه زیبا می زند
نغمه ی آهنگ آن خون بر دل درنا کند
رحم کن خود را بپوشان از نگاه هرزه ام
سینه ریزه مریمی روی تنت غوغا کند
بار آخر باشد اینجا را مزین میکنی
بوی تو عطر مرا دربسترم پیدا کند
با تکانی که بر آن قوس کمر میآوری
حالت آشفته ی دیوانه را اغما کند
7.
استکان ِ چای من بوی ِ لبانت میدهد
جرعه جرعه عشق را دارد نشانت میدهد
قل قل ِ قلبم به جوش آورده خون ِ سرد را
گرم باد این دم، دمادم جان به جانت میدهد
گرم تر از استکانْ تو، داغ تر از چایْ من
دور ِ من تشکیل ِ حلقه، بازوانت میدهد
خاطراتِ بوسه هامان را همین یک استکان
مو به مو چیزی شبیه گیسوانت میدهد
با ولع مینوشم این چای لبالب عشق را
طعم ِ قندِ خنده های توأمانت میدهد
8.
میشود تنها شویم یک بوسه از چشمت کنم؟
حلقه ی پیوندمان را دزدکی دستت کنم؟
میشود هر ثانیه نام مرا نجوا کنی؟
من بگویم "جان" ولی با بقیه بدتا کنی؟
میشود آغوش تو منزلگه جانم شود!؟
چشم تو جانم بگیرد عشق مهمانم شود؟
میشود مردم بدانند من چقد دیوانه ام؟
جز تو دیگر هیچ بینم با همه بیگانه ام.؟!
آنقدر دیوانه ام تا هر که میبیند مرا
آه تلخی میکشد با خنده میپرسد چرا؟
9.
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
بعد از این بوسه دگر بار خطائی نکنم
بوسه دادی و چو برخواست لبم از لب تو
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم
10.
بوسی ز لبم بخواست با عیاری
گفتم که فقط یکی، اجازت داری
بیش از سه -چهار بوسه چید و گفتا
«کار عیب نمیکند ز محکم کاری !»
11.
از لبان قرمز تو گاز می چسبد فقط
بعد از آن با بوسه ای پرواز می چسبد فقط
عشق را در چشم های گرگی من دیده ای
گرچه این احساس با ابراز می چسبد فقط
زندگی کردن کنار تو پر از زیبایی است
در هوای دیدنت آواز می چسبد فقط
لذت آغوش را امروز تقسیم اش کنیم
دکمه های بسته ات را باز... می چسبد فقط
از تو گفتن ها مگر با یک غزل بس می شود
لحظه های پرتنش... ایجاز می چسبد فقط...!
12.
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...
بس که دلتنگ تو ام ، از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو...
جانِ من حرف بزن
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...
کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...
جانِ من زود بیا
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...
به خدا دلتنگم
رو به رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار...
گرچه از دور ولی ، من تو را میبوسم...
آنقَدر حسرت دیدار تو دارم که نگو
13.
بوسیدن تو ، خیالی اش هم خوب است
پیش تو نشد ، حوالی اش هم خوب است.
از آن لب تو که بوسه ای سهمم نیست
یک خنده خشک و خالی اش هم خوب است
14.
یک بوسه از آن لپ تو با ناز گرفتم
خود را که به آن راه زدی باز گرفتم
انگشت تعجب زده ات را که گزیدی
لبهای خجالت زده را گاز گرفتم
از باغ لبت مست شدم مثل قناری
حتی سر تو مدرک آواز گرفتم
دارم زده موهای تو با تار طلایی
با هر نت این دار تو یک ساز گرفتم
تا اوج نگاه تو مرا جلد خودش کرد
از آبی چشمت پر پرواز گرفتم
عاشق شدنم باعث شاعر شدنم شد
از قدرت چشمان تو ایجاز گرفتم.
15.
وقتی بوسه بر لبانم میگذاری
به یاد می آورم دلیل
کوه کن بودن فرهاد را ...
وقتی بوسه بر لبانت میگذارم
احساس می کنم حس جنون
بر پیکر بیچاره مجنون را ...
وقتی لبانت بر لبانم گره می خورد
ایمان می آورم
آدم چه زیبا بهشت را به
سیبی فروخت ...
16.
هیچ کس درد شیطان را نفهمید شاید عاشق حوا بود که به آدم سجده نکرد
17.
اسیربوسه ای هستم که ازرویت طلب دارم
تمام بوسه هایم را نبوسیده به لب دارم ...
طبیبی ناخوش احوالم ،حبیبم گشته بیمارم...
به شوق عافیت عمری دراین وادی مطب دارم
دلم می سوزد از سوز کیار زمهریر عشق ...
گمانم خود نمی دانی که از عشق تو تب دارم
بر آماج لبان تو دمادم می زنم بوسه ...
ز صدها خال مهرویان ، نشانی منتخب دارم
نمی دانم خدایی یا که حورالعین من هستی...
زمینی بودنت را من در این عالم عجب دارم
تو از جنس معمائی ، دمادم در تو حیرانم...
دلی سرگشته وتنها که از عشقت سبب دارم....
18.
عشوه ات زیباست، تکرارش بکن
بر سرش دعواست، تکرارش بکن
تیر عشقت خورد، بر دل نازنین
نوش جان ماست ، تکرارش بکن
بوسه ای دادی مرا در خواب ناز
گر چه این رویاست، تکرارش بکن
محو آواز قشنگت گشته ام
لحن آن شیواست، تکرارش بکن
با نگاهت، هوش از سر برده ای
چشم تو شهلاست، تکرارش بکن
از می عشقت، دلم سرمست شد
طعم آن گیراست، تکرارش بکن
چشم پوشی کردی از آغوش من
قلب من دریاست، تکرارش بکن.
19.
با اینکه می دانم دوست داشتن گناه است دوستت دارم
با اینکه می دانم پرستش کار کافر است می پرستمت
با اینکه می دانم آخر عشق رسوایی است عاشقت می شوم
پس گناهکارم ، کافرم ، رسوایم ولی همچنان دوستت دارم
--
---
•تولد زینب(س) و گریه پیامبر بر مصایب آن
زینب کبرى (س) روز پنجم جمادىالاول سال ۵ یا ۶ هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص) رسید. رسول خدا (ص) براى دیدار او
به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود:
((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )).
فاطمه (س) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش
کشیده, صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا
گریه
مى کنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى
دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)).
در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره
خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب
گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).
(۱)
•ولادت و پرورش زینب
درست ترین گفتار آن است که سِیِدَتَنا زینب کبرى (س) در پنجم ماه جمادىالاول سال پنجم هجرى به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش آن در خانه فاطمه و مروارید گرانبها
و
بى مانند در کنار پیغمبر اکرم (ص) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و غذای خود را از وجود مطهر زهرای مرضیه(س) تناول نموده ، و از دست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤمنین
(ع) غذا و خوراک خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاکیزه ، و با سعادت و نیکبختى ، و پرورش یافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر
پاکدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب کساء به تربیت و پرورش و تعلیم و آموختن و تهذیب و پاکیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگى داشتند،
و همین بس است که مربى و مؤدب و معلم او ایشان باشند.
(۲)
•گریه جبرئیل بر مصایب زینب (س)
روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (س)، حسین (ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا
کرده است )). پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین (ع) پرسید: ((براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟)). پیامبر(ص)
فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.))
تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا (ص) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض کرد: ((این دختر (زینب ) از آغاز زندگى
تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز
برادرش امام حسن (ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.))
پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س) از علت آن پرسید. پیامبر (ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب
(س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد.
حضرت زهرا (س) پرسید: ((اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب (س) گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب
حسن و حسین (ع) گریه مى کند))
(۳)
•بشارت تولد زینب و گریه على (ع)
هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و خرم گردید، جز على بن ابى طالب (ع) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید.
در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤمنین (ع) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار!
همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده
امیرالمؤمنین (ع) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین (ع) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده
خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش به درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض
کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟))
على (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سِر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت
را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید.
چنان که در بعضی کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت
بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود، الی آخر.
))(۴)
•نامگذارى زینب از طرف خداوند
هنگامى که زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیرالمؤمنین (ع) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا
جلو نمى افتم .
در این ایام حضرت رسول اکرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤمنین على (ع) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص)
فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .
در این هنگام جبرئیل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرده و گفت :
نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او برگزیده است .
بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن
و حسین گریسته باشد.
(۵)
•فرزند فاطمه
علیا حضرت زینب ، نخستین دخترى است که از فاطمه (س) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسین (ع) بزرگترین فرزندان فاطمه (س) بوده ، و نیز گفته اند:
دلیل بر آن است که راویان حدیث و بیان کنندگان اخبار در ایام اِضطِهار – یعنى روزگار غلبه و چیرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤمنین – هر گاه مى خواستند از امیرالمؤمنین
على (ع) روایتى نقل کنند مى گفتند:
این روایت از ابى زینب است ، و اینکه امیرالمؤمنین (ع) را به این کنیه مى نامیدند، براى آن است که زینب کبرى (س) پس از امام حسن و امام حسین – علیهمالسلام
– بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤمنین (ع) نزد دشمنانش به این کنیه معروف نبوده است .
(۶)
•تغذیه زینب از زبان پیامبر
حضرت زینب (س) مانند دو برادرش حسن و حسین (ع) از زبان رسولالله (ص) تغذىه مى کرد.
همان طور که در بسیارى از اخبار آمده است ، پیغمبر (ص) زبان خود را در دهان حسنین مى گذاشت ، آنان با مکیدن زبان پیغمبر تغذیه مى شدند و از همین طریق گوشت و
پوست بدنشان مى رویید و رشد مى کرد، در مورد حضرت زینب (س) نیز همین عمل را انجام مى داد.
در جلد اول از کتاب خرایج راوندى (صفحه ۹۴) معجزه یکصد و پنجاه و پنج (۱۵۵) از حضرت صادق (ع) چنین روایت کرده است :
امام صادق (ع) فرمود: پیغمبر (ص) پیوسته نزد فرزندان شیر خوار فاطمه مى آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه مى کرد و سپس به فاطمه (س) مى فرمود به آنان شیر ندهید))
(۷)
•لقب هاى حضرت زینب (س)
list of 8 items
1. ) زینب کبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرالمؤمنین به دنیا آمده بودند) بود.
2. )الصدیقه الصغرى : چون (( صدیقه )) لقب مبارک مادرش ، زهراى مرضیه (س) است ، و از سویى شباهت هاى بى شمارى میان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زینب را
(( صدیقه صغرى )) ملقب کردند.
3. ) عقیله / عقیله بنى هاشم / عقیله الطالبین : (( عقیله )) به معناى بانویى است که در قومش از کرامت و ارجمندى ویژه اى برخوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت
فوق العاده اى داشته باشد.
4. موثقه عارفه
5. عالمه غیر معلمه
6. عابده آل على
7. فاضله
8. کامله
list end
(۸)
•کنیه حضرت زینب (س)
کنیه آن علیا حضرت (( ام کلثوم )) است ، و این که ایشان را (( زینب کبرى )) مى گویند، براى آن است که فرق باشد بین او و بین کسى از خواهرانش که به آن نام و
کنیه نامیده شده است .
چنان که ملقبه به (( صدیقه صغرى )) شده است ، براى فرق بین او و مادرش صدیقه کبرى فاطمه زهرا صلواتالله علیهما.
(۹)
•پاورقی ها
list of 9 items
1. خطابه زینب کبرى (س) پشتوانه انقالب امام حسین (ع) صفحات ۵۵ – ۵۷ اثر دانشمند محترم محمد مقیمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص ۳۲ و ۲۲٫
2. زینب کبرى ، ص ۱۳۹٫
3. الخصائص الزینبیه ، ص ۱۵۵ ناسخ التواریخ زینب (س) ص ۴۷
4. ناسخ التواریخ حضرت زینب کبرى (س)، ج ۱، ص ۴۵ و ۴۶٫
5. فاطمه زهرا (س) دل پیامبر، ص ۸۵۴
6. زینب کبرى ، ص ۱۳۷ و ۱۳۸
7. پیام آور کربلا، ص ۱۷
8. ره توشه راهیان نور، ص ۲۵۸٫
9. زینب کبرى ، ص ۱۳۷٫
list end
منبع:سایت شب روشن
آخرین باری که سردرد گرفتید کی بود؟ شما هم جزو کسانی هستید که اگر هفتهای چندبار سردرد نگیرند، روزگارشان نمیگذرد؟ اگر اینطور است، با ما همراه باشید تا
بیشتر درباره سردرد، علتهای آن و روشهای کنترل آن بدانید. یادتان باشد که برخی سردردها هستند که باید جدی گرفته شوند و حتما برای آنها به پزشک مراجعه کنید.
با دکتر رضا رشیدی، پزشک عمومی درباره سردرد صحبت کردیم تا مهمترین سردردها و خطرناکترینهایشان را بشناسیم.
شایعترین ناخوشی زندگی
سردردها از شایعترین ناخوشیهایی هستند که در طول عمرمان تجربه میکنیم؛ چرا میگوییم ناخوشی؟ چون سردرد همیشه نشانه یک بیماری نیست. مثلا گاهی تحتتأثیر
عوامل محیطی یا شرایط روحی اتفاق میافتد. اما در هر صورت، آزاردهنده و فلجکننده است. آنقدر که خیلی از انجمنهای علمی در کشورهای اروپایی بهدنبال تصویب
قوانینی هستند که در محیط کار، بیشتر هوای مبتلایان به سردرد را داشته باشند و امکان مرخصیهای بیشتری برای این افراد فراهم کنند. شاید بد نباشد بدانید نتیجه
یک تحقیق در دانمارک نشان میدهد، ۴۳درصد از افراد مبتلا به میگرن و ۱۴درصد از افراد مبتلا به سردردهای تنشی، حداقل یک روز در سال را بهدلیل سردرد، مرخصی استعلاجی
میگیرند که این زمان، ممکن است به یک هفته مرخصی هم برسد.
با انواع سردردها آشنا شوید
سردردها انواع متفاوتی دارند و به بیش از ۱۵۰ نوع دسته بندی میشوند. اما شایعترینهای آنها عبارتند از:
سردردهای تنشی یا عصبی: این سردردها با انقباض ماهیچههای سر و گردن شروع میشوند و از پشت سر شروع شده، به سمت جلو میآیند. ویژگی این سردرد این است که مثل
یک سیکل سینوسی، کم و زیاد میشود؛ یعنی در لحظاتی احساس میکنید سردردتان کم شده و در دقایقی، سردرد و سنگینی و فشار سر را تجربه میکنید. این وضعیت برای مدت
طولانی ادامه دارد و با خوردن مسکن و استراحت، کاهش پیدا میکند.
سردردهای میگرنی: این سردردها شایع و بسیار دردناکند، روی عملکرد فرد اثر میگذارند و بهشدت او را ناتوان میکنند. سردردهای میگرنی یک سمت سر را در برمیگیرند
و فشار زیادی را روی گیجگاه شما وارد میآورند. حالت نبضی یا کوبهای دارند و شدتشان به حدی است که ممکن است در راه رفتن هم مشکل پیدا کنید و هر نور و صدایی
باعث آزارتان شود. دلیل اصلی سردرد میگرنی، انقباض رگهای خونی است و ممکن است از 4-3 ساعت در روز شروع شود و تا یک هفته کامل ادامه پیدا کند. این سردردها
در وضعیت حاد خود، یک تا ۴بار درماه تکرار میشوند.
سردردهای خوشهای: این سردردها نسبت به سردردهای عصبی و میگرنی کمیابترند اما همچنان جمعیت زیادی را دچار میکنند. ویژگی این سردردها، پخش شدن درد در کل
سر است. یک یا هر دوچشم قرمز و دچار آبریزش میشود و پلک هم افتادگی پیدا میکند. این سردردها که در مردان شایعتر از زنان است، حالت سوزنی شدن و سوزش را در
پشت چشمها بهوجود میآورند و بهصورت دورهای، سراغ فرد مبتلا میآیند؛ یعنی ممکن است در یک دوره پی در پی دچار این نوع سردرد شوید و در یک دوره چندماهه
یا چند ساله خبری از سردرد نباشد. سرگیجه، دید نامنطبق و مشکل در راه رفتن هم در این سردردها دیده میشود. بعضی وقتها اکسیژن درمانی (تنفس اکسیژن خالص) در
مرحله اول سردرد، درد را متوقف میکند. اگر به این نوع سردرد مبتلا شدید، سیگار نکشید و فعالیتهای استرس زا انجام ندهید.
سردردهای سینوسی: همه کسانی که مبتلا به سینوزیت هستند، این نوع سردرد را تجربه میکنند. سردرد سینوسی دردی تیز و عمیق را در گونه و پیشانی و بینی شما بهوجود
میآورد و با تب و التهاب گوش و بینی همراه است.
سردردهای هورمونی: تجربه این سردردها را بیشتر خانمها دارند. معمولا در دوران قاعدگی، بارداری و یائسگی، یعنی در دورههایی که تحولات هورمونی نسبتا زیادی
در خانمها اتفاق میافتد، سردرد هم تجربه میشود. گاهی حتی مصرف قرصهای ضدبارداری هم باعث بروز سردرد میشود.
اما آنچه باید درباره سردردها بدانید :
بیشتر سردردها جنبه ارثی دارند؛ یعنی اگر یکی از اطرافیان شما دچار میگرن باشد یا سردردهای عصبی را تجربه کند، احتمالا شما هم این نوع سردردها را تجربه خواهید
کرد.
اگر سردرد شما همزمان با مطالعه، تماشای تلویزیون یا نگاه کردن به تخته شروع میشود، یا اگر برای مدت طولانی سردرد دائمی دارید، بهاحتمال زیاد دچار ضعف بینایی
شدهاید.
فشار خون بالا هم میتواند عامل سردرد باشد. این نوع سردرد معمولا در ناحیه پس سر است و با درمان فشار خون از بین میرود.
اگر دندان شما عفونت داشته باشد درد از ناحیه صورت شروع میشود و بهتدریج در تمام سرتان منتشر خواهد شد.
آلودگی هوا، دود سیگار، بوی مواد شیمیایی خانگی یا عطرها، سر و صدا، تابیدن نور شدید و مستقیم به چشم، خوردن برخی غذاها و تغییرات آب و هوایی هم باعث بروز
سردرد میشوند، اما مدت کوتاهی بعد از دور شدن از منشا سردرد، علایم آن کاهش پیدا میکند.
سردرد علامت بسیار مهمی است که نباید از کنار آن به سادگی بگذرید. درست است که بیشتر سردردها با خوردن مسکن، استراحت و آرامش داشتن از بین میروند، اما اگر
سردرد مستمری را تجربه کردید، باید حتما به پزشک متخصص مغز و اعصاب مراجعه کنید. متخصص با سی تی اسکن یاام آرآی میتواند دلیل سردرد شما را دریابد.
سردردهایی که باید جدی بگیرید
برخی سردردها آنقدر مهم و جدی هستند که باید در نخستین فرصت به پزشک مراجعه کرده یا حتی راهی اورژانس بیمارستان شوید.
آنوریسم: گاهی وقتها بیمار میگوید که درد شدیدی را در سر تجربه میکند. آنقدر که توان ایستادن روی پا را ندارد، معمولا داد و فریاد بیمار بلند است و احساس
میکند از شدت سردرد خواهد مرد. این نشانه یک عارضه بسیار جدی به نام آنوریسم است. آنوریسم به تورم دیواره رگ یا مویرگهای مغزی گفته میشود که با پاره کردن
مویرگ، یک وضعیت بهشدت اورژانسی را بهوجود میآورد که اگر به موقع اقدام نشود، بسته به اینکه رگ پاره شده در کدام قسمت مغز باشد میتواند باعث معلولیت یا
حتی مرگ شود.
سردردهای پشت چشم: این سردردها بهصورت درد گنگ مداوم پشت حدقه چشم تجربه میشود و نشاندهنده فشاری است که از سوی چشم ایجاد شده. این سردردها، پزشک را مشکوک
به بیماری آب سیاه یا تومور مغزی میکند و ممکن است به سرعت دستور امآرآی یا حتی بستری شدن بیمار را بدهد.
مننژیت: مننژیت یا التهاب پرده مننژ مغز هم باعث بروز سردرد میشود. سردرد در این بیماران، سنگین و فشرده است، تمام سر را در بر میگیرد و جالب اینکه با استراحت
کمتر میشود، اما به محض اینکه که کمترین حرکت بدنی را شروع کنند، سردرد شدت میگیرد. معمولا تب و سفتی گردن هم در این سردردها دیده میشود.
تومور مغزی: اگر اوایل صبح سردرد شدیدی را تجربه کردید یا شبها بهدلیل سردرد از خواب بیدار شدید، اگر سردردتان با عطسه و سرفه یا تکان دادن سر تشدید میشود،
اگر سردردتان با استفراغ غیرقابل کنترل همراه است یا تاری دید و بیحسی دست و پا دارید، باید در سریعترین زمان ممکن به پزشک مراجعه کنید. تومورهای مغزی معمولا
چنین علایمی دارند و تنها راه تشخیصشان امآرآی و سی تی اسکن است.
برگرفته از : سلامت نیوز
--
---
تا حالا فکر کردهاید که یک شئ واحد در دید موجودات مختلف چگونه دیده میشود. در این مطلب به این موضوع پرداخته ایم.
ابن هیثم و دانشمندان همعصر او تصور میکردند اشعهای که از چشمان ما بیرون میآید و به اجسام برخورد میکند باعث دیده شدن اجسام و دنیای پیرامون ماست. مثل
«چشمتان روشن» هم از همین جا آمده و کنایه از بینا بودن و سالم بودن چشم است. اما امروزه مطمئن هستیم که این ایده اشتباه است. اجسام نورانی نور خود را به چشمان
ما میرسانند و اجسام غیرمنیر نورخورشید یا دیگر اجسام منیر را بازتاب میکنند. این نور به چشمان ما میرسد و با گذر از چشم به سلولهای گیرنده نور داخل آن
میرسد و در نهایت مغز ما سیگنالهای عصبی را بازشناسی و تحلیل میکند و ما تصوری از دیده شدن جسم داریم. اما آیا واقعا همه جانوران چیزهای یکسان را مانند
هم میبینند؟ آیا دنیا برای همه همانطور و به همان رنگ و وضوحی است که ما میبینیم؟ در این مقاله یک منظرهی واحد را از دید موجودات مختلف میبینیم با این
امید که چشم همه شما همیشه روشن باشد و همه بتوانیم زیباترین تصاویر را از دنیای پیرامونمان ببینیم.
از چشم به عنوان سلطان اندامهای بدن نام بردهاند. ما تقریبا تمام فعالیتهایمان را به واسطه حضور چشم انجام میدهیم. البته برای همه جانوران چنین نیست. برای
ما چشم وظیفه تعیین شکل و رنگ و روشنایی و تاریکی محیط پیرامون را برعهده گرفته است. همچنین این چشم ماست که میتواند عمق دنیا را تشخیص دهد و دنیایی سه بعدی
را برای ما بسازد. اما در دیگر جانوران الزاما همه اینها با هم رخ نشان نمیدهد. دانشمندان تاریخ طبیعی معتقدند که نخستین بار حدود ۶۰۰ میلیون سال قبل(یعنی
حدود دوره کامبرین در دورههای زمینشناسی) بود که اندامی به عنوان چشم شکل گرفت و موجودات توانایی دیدن یا درک و احساس نورانی از محیط را به دست آوردند و امروزه
تقریبا ۹۶درصد جانوران از نعمت دیدن (هر یک در سطحی و به گونهای) برخوردار هستند.
در مهرهداران و بعضی از نرمتنان ساختار چشم به این شکل است که نور از لنز و فضای داخل چشم که مملو از مادهای شفاف و ژل مانند است گذر میکند و به لایهای
از سلولهای حساس به نور که در ته چشم جا گرفته (شبکیه) برخورد میکند. سلولهای شبکیه در دو شکل مخروطی و استوانهای روی شبکیه ردیف شده است. سلولهای مخروطی
رنگها را به خوبی تشخیص میدهند و سلولهای استوانهای به نور (حتی نورهای کم)حساس هستند. با رسیدن نور بهاین سلولها، یک نشانه عصبی از طریق اعصاب به مغز
میرسد و در نهایت مغز با تحلیل این نشانه عصبی تصویری را از آنچه مقابل چشمان ماست برای صاحبش میسازد.
در مارها، دوزیستان، ماهیها و بسیاری از سرپایان ساختار خیلی متفاوت است و تقریبا میتوان آنها را با یک دوربین عکاسی مقایسه کرد؛ یعنی یک لنز ساده ثابت که
تصویر را تشکیل میدهند. بنابراین در بسیاری از شرایط متغیر محیطی نمیتوانند تصاویر مناسبی از محیط دوروبرشان ببینند. اما گونهای دیگر از چشمها هستند که
به نام چشمهای مرکب شناخته میشوند. تقریبا همه بندپایان (شامل حشرات) چنین چشمی دارند. در این حالت، تعداد زیادی چشم ساده کوچک با لنزهای جداگانه و حتی سلولهای
حساس به نور کاملا جداگانه در کنار هم قرار میگیرند و تصویری دانه دانه و کمکیفیت از دنیا را برای موجود میسازند. هر چند این چشمها تصاویری دانهدانه میسازند
اما چند قابلیت منحصر به فرد دارند؛ نخست اینکه میدان دیدشان بسیار باز است. آنها گاه تا ۳۶۰ درجه زاویه دید دارند؛ یعنی تقریبا چیزی از زیر چشمشان درنمیرود.
از سوی دیگر چنین چشمهایی بهشدت به حرکت حساس هستند. آنها کوچکترین حرکات را میتوانند ببینند (حالا میدانید چرا گرفتن یک حشره مثل مگس کار سختی است؟).
بعضی موجودات مثل گونههایی از زنبورها بیش از ۲۸۰۰۰ چشم کوچک را کنار هم دارند و در بعضی دیگر فقط ده عدد چشم کوچک، یک چشم مرکب را میسازند. بعضی از موجودات
چشمهایی دارند که با دقت زیادی رنگها را از هم تفکیک میکنند. مثلا گونهای از میگوها با چشمان پیچیدهای که دارند میتوانند بیش از ۲۰ میلیون رنگ را با دقت
زیادی از هم تفکیک کرده و شناسایی کنند.
تو چی میبینی؟ من چی میبینم؟
وقتی به یک منظره نگاه میکنید چه میبینید؟ شاید پرسش بیهودهای به نظر بیاید. خب معلوم است…همه همان منظره را میبینید اما فلاسفه پاسخهای دیگری برای این
مورد دارند. آنها معتقدند الزاما آنچه من میبینم با آن چیزی که شما از همان منظره میبینید برابر نیست… البته بیایید از این موضوع بگذریم. بحث پیچیدهای است
که در فلسفه و هرمنوتیک و ….جای دارد. اما واقعا در دنیای زیست شناسی این سوال خیلی سوال مهمی است؛ اینکه اگر موجودات مختلف با ساختارهای چشمی مختلفی که دارند
به یک منظره نگاه کنند چه چیزی از آن را میبینند. به عبارت دیگر دنیای مورد مشاهده ما آدمها با دنیای زنبورها و دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟
بیایید چند جانور مختلف را در نظر بگیریم و یک منظره واحد و یکسان را در برابر چشمانشان بگذاریم و آنگاه ببینیم آنها چه میبینند و چه درکی از آن منظره دارند.
حاضرید؟ آغاز کنیم…
طبیعی و انسانی | انسان با دید ۱۲۰ درجه
منظره زیبایی است. یک شکارچی پیر با لباس قرمز چهار راه و کلاه شال مخصوص در حال قایقرانی در یک رودخانه آرام است. پشت سر او یک نیزار و جنگل دیده میشود. گیهان
به آرامی تکان میخورند . درست جلوی آدم مورد نظر ما یک اسب و یک سگ در خشکی ایستادهاند. سگ کوچولو ورجه وورجه کنان به بازی مشغول است. او حسابی با حشراتی
که بالای سرش وزوزکنان جلو و عقب میروند سرگرم است. یکی از آنها یک زنبور چاق و چله زرد رنگ است. یک نفر هم آن میانهها دارد یک اسب را با خودش میبرد تا در
اصطبلش ببندد. آدم مورد نظر ما برای اینکه بتواند همه منظره را ببیند مدام سرش را تکان میدهد و به چپ و راست نگاه میکند. او نمیتواند همه منظره را یکجا ببیند.
میدان دید او چندان باز نیست، برای همین باید گردنش را بچرخاند. در این صورت میتواند جاده دوردست سمت چپ و مزرعه سمت راست را هم ببیند. در غیراینصورت خیلی
از بخشهای این منظره زیبا را از دست میدهد. او رنگهای متنوعی را میبیند و میتواند عمق میدان را درک کند. بعضی چیزها در دورها هستند و بعضی چیزها همین
نزدیکیها. این کار را میتواند با دید دوچشمیاش انجام دهد. چون هر دو چشمش در فاصلهای مناسب از هم قرار دارند و دو تصویر با اختلاف زاویهای مناسب میسازد.
این دو تصویر در مغزش با همدیگر ترکیب میشوند و تصویری سه بعدی از دنیا را برایش میسازد. در نتیجه او میتواند ابعاد سهبعدی هر چیزی را درک کند مگر آنکه
آن اجسام آنقدر از او دور باشند که دیگر تصاویر تشکیل شده از هر یک از چشمها با هم تفاوتی نداشته باشند. در اینصورت او نمیتواند اجسامی را که در خیلی دوردستها
قرار دارند سه بعدی ببیند.
جهان دو تکه | اسب با دید ۲۳۰ درجه
اسب سرش را بالا گرفته و با دقت به دنیای پیرامونش نگاه میکند. او برای دیدن سرش را زیاد حرکت نمیدهد. اگر هم این کار را میکند برای بهتر دیدن نیست. چشمان
او در دو سوی سرش قرار گرفتهاند. بنابراین زاویه بسیار بزرگی از منظره پیرامونش را میبیند. این برای فرار از دست شکارچیان (در طبیعت) خیلی کارآمد است. به
عبارتی اگر میخواهید یواشکی به یک اسب نزدیک شوید فکر نکنید که میتوانید از پشت سرش این کار را بکنید چون او هر دو طرف بدنش را تا نزدیک پهلویش به راحتی و
بدون تکان دادن سر میبیند. اما هر چیزی ایرادهای خودش را دارد. در اسبها هر یک از چشمان مستقل عمل میکنند. بنابراین اسب ما دید سه بعدی خوبی ندارد و به
عبارتی دور و نزدیک را خیلی خوب متوجه نمیشود. از سوی دیگر چون چشمان اسب در کنار صورتش قرار دارند، بنابراین نقطه کور هم دارد. درست جلوی صورتش (نزدیک پوزه)
را نمیتواند ببیند. راستی اسبها در دیدن مناظر کم نور مهارت خاصی دارند و شبها به خوبی دنیا را میبینند اما در عوض رنگها را به خوبی تفکیک نمیکنند. اسب
دنیا را خیلی کمرنگ و بیشتر به رنگ خاکستری که کمی تهمایه سبز و آبی دارد میبیند.
خاکستری با تهمایههای رنگی | مار با دید ۹۰ درجه
مار کنار دریاچه ، طی روز از یک جفت چشم معمولی استفاده میکند؛ مثل همه مهرهداران دیگر. او رنگها را چندان جدی تشخیص نمیدهد. او هم دنیا را خاکستریای با
ته مایههای رنگی اندکی میبیند. تصویری سه بعدی از دنیا میبیند که البته کمی با آنچه ما میبینیم متفاوت است. چون او بیشتر زندگیاش را روی زمین میخزد! البته
مهمترین خصیصه این چشمها حساسیت فوقالعاده آنها به حرکت است. او کوچکترین حرکتی را متوجه میشود و تقریبا اصلا به چیزهایی که ساکن و بیتحرک هستند توجه
نمیکند یا شاید بهتر است بگویم اصلا آنها را نمیبیند. اما ویژگی دیداری مارها این تصویر نیست. او شبها استفاده از چشمهای معمولیاش را کنار میگذارد. حفره
کوچکی که روی سرش دارد چشم شببین اوست. او با این چشمش تابشهای فروسرخ اجسام و مناظر را میبیند. به این ترتیب در تاریکی مطلق شبانه هم میتواند حرارت اجسام
را با دقت کم نظیری دریافت کند و دنیا را به خوبی روز(یا حتی بهتر از آن) ببیند.
با رنگهایی متنوعتر از انسان | عقاب با دید ۱۲۰ درجه
پرندگان دید جالبی دارند. آنها کاملا سه بعدی میبینند و البته گونههای شکارچیشان (مثل عقاب)با دقتی باور نکردنی این کار را انجام میدهند. آنها از چند صدمتر
دورتر میتوانند موقعیت شکار را در سه بعد تشخیص دهند و به شکار بپردازند. اما نکته دیگری که در دید پرندگان متمایز است اینکه آنها رنگهای بیشتری را میتوانند
تشخیص دهند. بنابراین مثلا رنگ زرد برای این جانوران چندین تعریف مختلف دارد. از سوی دیگر بسیاری از پرندگان بخشهایی از نور فرابنفش را هم میبینند. پس پرندگان
رنگهایی را میبینند که ما آدمها اصلا نمیشناسیمشان. بنابراین تقریبا نمیتوان آنچه را که یک پرنده میبیند درک کنیم. یک کارکرد دیگر چشم پرندگان شکاری،
زوم کردن روی بخشهایی از تصویر است.
محدودیت رنگ؛ سبز و زرد و آبی | زنبور با دید ۱۶۰ درجه
زنبورها هم درست مثل بقیه حشرات دنیا را میبینند. آنها هم چشمهای مرکب زیادی دارند اما یک فرق بسیار مهم بین دید آنها و دیگر حشرات وجود دارد. زنبورها رنگهای
بسیار کمی را میبینند و تقریبا همه دنیا را با ترکیبی از رنگهای سبز و زرد و آبی میبینند. البته زنبورها به جز این چشمهای مرکب، چشمهای سهگانه دیگری دارند
که هیچ شکل و رنگی را نشان نمیدهند و فقط به نور حساسند و میتوانند روشن و تاریکی را نشان دهند.
سیاه و سفید با حساسیت بسیار | خرچنگ با دید ۱۸۰ درجه
خرچنگها هم مثل حشرات چشم مرکب دارند اما چشم آنها هم از نظر تعداد چشمهای ریز و هم از نظر ساختار خیلی سادهتر و ابتداییتر از چشم حشرات است. تنها ویژگی
مهم چشم خرچنگها دقت و حساسیت بسیار زیاد آنها در تشخیص حرکت است. البته آنها به تمام معنی رنگ را نمیبینند. بلکه دنیا را سیاه و سفید مطلق میبینند. حتی
میتوان گفت که آنها خاکستریهای کمی هم دارند که متوجهاش بشوند.
انسانی و سیاه و سفید | کوسه با دید ۱۶۰ درجه
چشم کوسهها از نظر ساختاری خیلی به چشم ما آدمها شبیه است. تقریبا فرق ویژهای بین چشم ما و آنها وجود ندارد به جز آنکه شبکیه چشم کوسهها سلولهای مخروطی
ندارند. این به آن معنی است که کوسهای که از درون آکواریوم به منظره مورد نظر ما نگاه میکند همه دنیا را با دقت نسبتا خوبی و کاملا سیاه و سفید میبیند. البته
توان مغز کوچک کوسه از مغز ما کمتر است. بنابراین وضوح تصویری که کوسه میبیند از دید ما کمتر است. یکی دیگر از دلایل کم بودن وضوح این است که شبکیه چشم کوسه
کمترین نورها را هم دریافت میکند. نورهای شدیدی که از سلولهای شبکیه به مغز میرسند این وضوح کمتر را توجیه میکنند.
دید در شب | سگ با دید ۲۳۰ درجه
سگها برخلاف اسبها دید دوچشمی دارند. پس آنها هم میتوانند مناظر را سه بعدی ببینند. البته میدان دیدشان از ما آدمها بیشتر است. آنها چشمانی تیزبین دارند
و در تاریکی شب هم بهتر از ما دنیا را میبینند. نکته مثبت دیگر در دید آنها این است که آنها با سرعت باورنکردنیای میتوانند حرکات بسیار ریز اجسام را تشخیص
دهند. البته یک اختلاف بسیار مهم دید آنها با دید ما آدمها این است که امروزه تقریبا مطمئن هستیم که سگها (و همه گربهسانان) کوررنگ هستند. آنها دنیا را سایههایی
خاکستری میبینند که رنگ قرمز و سبزشان بیمعنی است. به عبارتی آنها در تصویری که میبینند رنگ سبز و قرمز قابل تفکیک نیست.
ششضلعیهای کوچک | مگس با دید ۱۸۰ درجه
مگسی که بالای سر ما وزوزکنان میچرخد و حرکت میکند دنیا را واقعا عجیب میبیند. او یک جفت چشم مرکب دارد. صدها یا حتی هزاران چشم ریز و کوچک کنار هم دیگر
قرار میگیرند و چشم حشره را میسازند. برخلاف تصور بسیاری از مردم این چشمهای ریز ریز تصاویر متعددی از یک منظره را شکل نمیدهند بلکه هر یک از این چشمهای
ریز بخشی از تصویر اصلی را میسازند و مغز حشره تصاویر فوق را کنار هم قرار میدهد و در نهایت حشره میتواند تصویری کلی از دنیای اطرافش را ببیند. این تصویر
مانند شش ضلعیهای کوچک کنار هم قرار میگیرند. مگس نمیتواند تصویر واضحی از اطراف را برای خودش بسازد اما در عوض ریزترین حرکات را میتواند متوجه شود و مغز
مگس این توانایی را دارد که با سرعت خارقالعادهای هر حرکتی را آشکارسازی کند. از سوی دیگر چشمان مگس (و بسیاری از حشرات دیگر که چشم مرکب دارند) همه زوایای
اطراف را نمایش میدهند. مگس رنگهای زیادی را شناسایی نمیکند در حالی که مثلا یک پروانه تعداد بسیار زیادی رنگ را تشخیص میدهد.
منبع
مجله آنلاین ایرانسان | www.IranSun.net
--
---